کد مطلب:161791 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

کمک به روضه خوانان
شیخ جلیل ابن شهر آشوب در «مناقب» خود روایت كرده:

كه منصور فرستاد خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام كه بنشیند در روز نوروز كه خلق آن جناب را تهنیت گویند. (ظاهرا غرضش نیابت از خود آن جبار بود) و آنچه بیاورند از تحف و هدایا تمام را ضبط كند. پس حضرت فرمود من در اخبار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تفتیش كردم، برای این عید خبری نیافتم و این سنت فرس است و اسلام آن را محو نموده و معاذالله از آن زنده كنیم آن را كه اسلام آن را میرانده. پس منصور گفت غرض ما از این كار سیاست لشگر است تو را به خداوند عظیم قسم می دهم كه بنشینی. پس حضرت نشست و ملوك و امرا و عساكر شرفیاب می شدند و تهنیت می گفتند و تحف و هدایا به حضور مباركش می آوردند. و خادمی از منصور در بالای سر آن حضرت ایستاده بود و آن اموال را ثبت می كرد. و در آخر همه مردم، مرد پیری داخل شد و عرض كرد: ای پسر دختر پیغمبر خدا من مردی هستم فقیر، مالی ندارم كه آن را خدمت جنابت تحفه كنم ولیكن پیشكش می كنم خدمت جناب تو سه بیت شعر كه آن را جدم گفته درباره جدت حسین بن علی علیه السلام.




عجب لمصقول علاك فرنده

یوم الهیاج و قد علاك غبار



و لا سهم نفذتك دون حرائر

یدعون جدك و الدموع غزار



الا تقضت السهام و عاقها

عن جسمك الاجلال و الاكبار



حضرت فرمود قبول كردم هدیه تو را بنشین خدای بركت دهد در تو. پس سر مبارك را بلند كردند به سمت آن خادم و فرمودند: برو نزد امیرالمومنین و مقدار این مال را به او بگو و چه بایست كرد در این مال. پس خادم رفت و برگشت و گفت می گوید همه این مال هبه است از من برای او هر چه می خواهد بكند در آن. پس حضرت به آن مرد پیر فرمود تمام این مال را قبض كن كه آن را بتو بخشیدم. [1] .

و نیز در آن جا روایت كرده: كه اباعبدالرحمن السلمی یكی از فرزندان حضرت امام حسین علیه السلام را سوره حمد تعلیم نمود پس چون آن سوره را بر پدر بزرگوارش خواند آن جناب به آن معلم هزار اشرفی و هزار جامه عطا فرمود و دهانش را پر نمود از مروارید. پس بعضی جسارت كردند و این عطا را برای آن كار، بزرگ شمردند. پس حضرت فرمود كجا وفا می كند این عطای من به عطای او [2] ؛ (یعنی تعلیم قرآن كه هر چه داده شود بازاء آن كم است). و ابو علی پسر شیخ طوسی در «امالی» خود روایت كرده از حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام كه: گفت من در نزد آقایم حضرت صادق علیه السلام نشسته بودم كه داخل شد بر آن جناب اشجع سلمی كه مدح كند آن جناب را، پس یافت كه رنجور است پس نشست و ساكت شد. پس آقایم حضرت صادق علیه السلام به او


فرمود: از رنجوریم بگذر و ذكر كن آنچه برای آن آمدی. پس گفن: البسك الله منه عافیة تا آخر چند بیت. پس حضرت فرمود ای غلام چه با تو است؟ گفت: چهارصد درهم. فرمود: آن را بده به اشجع. پس آن را گرفت و شكرگزاری كرد و بیرون رفت. پس فرمود: او را برگردانید چون برگشت عرض كرد: ای سید من سئوال كردم عطا كردی و بی نیازم كردی برای چه مرا برگرداندید؟ فرمود: حدیث كرد مرا پدرم از پدرش از پدرانش از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم كه آن جناب فرمود: بهترین عطاها آن است كه باقی گذارد نعمت را؛ (یعنی برای گیرنده دوامی داشته باشد) و آنچه بتو دادم نعمت بادوامی نیست این انگشتر من است اگر ده هزار درهم بتو دادند بده وگرنه برگردان نزد من در فلان وقت كه آن ده هزار درهم را به تو خواهم داد. و قطب راوندی در «خرایج» روایت كرده كه: چون فرزدق شاعر آن قصیده معروفه را در حضور هشام خواند در مدح حضرت سجاد علیه السلام. آن جناب برای او مقداری از اشرفی فرستاد. فرزدق آن را برگرداند و عرض كرد كه من آن را نگفتم مگر از روی دیانت خود.پس حضرت دوباره آن را فرستاد نزد او و فرمود خداوند شكر كرد تو را در آن كار (یعنی به اجر آخرت هم رسیدی). و چون هشام او را حبس كرد و حضرت او را نجات داد نام او را از دیوان عطاهای دولتی محو كردند به آن جناب شكایت كرد فرمود چقدر بود؟ مقدار آن را عرض كرد؛ پس مال چهل سال را به او دادند و او در سال چهلم مرد. [3] .


و شیخ كشی این قصه را روایت كرده و در آن جا چنین است كه: آن حضرت دوازده هزار درهم برای او فرستاد فرمود: ای ابوفراس ما را معذور بدار اگر در نزد ما بیش از این بود هر آینه به تو عطا می كردیم. پس آن را برگرداند و عرض كرد یابن رسول الله من نگفتم آنچه را گفتم مگر به جهت غضبی كه برای خداوند و رسولش كردم و چنین نبودم كه از آن چیزی كم كنم. پس حضرت آن را برگرداند به او فرمود: به حق من بر تو كه آن را قبول كن پس به تحقیق كه خدای مقام تو را دیده و نیت را دانسته پس آن را قبول كرد. [4] .

و شیخ مفید در كتاب «اختصاص» روایت كرده كه: كمیت داخل شد بر حضرت امام محمد باقر علیه السلام و عرض كرد: آیا اذن می دهید مرا كه قصیده برای جنابت بخوانم؟ اذن دادند پس قصیده خواند پس حضرت فرمود: ای غلام از این خانه كیسه زری بیرون آر و به كمیت ده. غلام آن را بیرون آورد و به او داد. پس كمیت عرض كرد فدایت شوم اذنم می دهید كه قصیده دیگر برای جنابت بخوانم؟ فرمود بخوان. پس قصیده دیگر خواند. پس فرمود ای غلام از این خانه كیسه زری در آر و به او ده. پس آن را از آن جا درآورد. پس كمیت شاعر عرض كرد فدایت شوم مرخصم می فرمائی كه قصیده سیمی برایت بخوانم؟ فرمود به او بخوان. پس آن را برای جنابش خواند. حضرت فرمود: ای غلام از این خانه بدره زری بیرون بیار و به او ده. پس آن را درآورد و به او داد. پس كمیت عرض كرد قسم به خدا كه من شما را مدح نكردم برای مال دنیا كه آن را از شما بطلبم. قصد نكردم به این كار مگر نیكی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را و آنچه واجب كرده خداوند بر من از حقی كه برای شماست. پس حضرت در حق او دعا كردند و به غلام


فرمود این مال را برگردان به جایش پس آن را به آن خانه برد. [5] .

و علم الهدی سید مرتضی در «غرر و درر» روایت كرده كه: دعبل بن علی و ابراهیم بن العباس كه با یكدیگر صدیق بودند خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدند بعد از آن كه ولیعهد شد. پس دعبل خواند:



مدارس آیات خلت من تلاوة

و منزل وحی مقفر العرصات



و ابراهیم بن عباس خواند قصیده ای كه اول آن این است:



ازالت عزاء القلب بعد التجلد

مصارع اولاد النبی محمد صلی الله علیه و آله و سلم



پس حضرت به این دو نفر بیست هزار درهم بخشید از آن دراهم كه اسم مباركش بر آنها بود و مامون آن را سكه زده بود. پس دعبل نصف خود را آورد به قم. پس اهل قم آنها را از او خریدند هر درهمی به ده درهم. پس حصه خود را فروخت به صدهزار درهم و اما ابراهیم آنها را نگاه داشت تا مرد. و در «عیون» [6] روایت كرده كه: قدری از آن را به هدیه داد و كفن و تجهیزش او آنها بود. و در اخبار، مقدار اعصای آن حضرت به دعبل بعد از خواندن قصیده مدارس آیات، مختلف است و در بعضی از آنها مذكور است كه به غیر دراهم، انگشتر عقیقی و پیراهن خز سبزی به او بخشیدند و فرمودند آن را حفظ كن كه من هزار شب هر شیب هزار ركعت نماز در آن كردم و هزار ختم قرآن در آن نمودم.


و در بعضی از اخبار بدل پیراهن، جبه دارد. و قصه ای دارد با اهل قم در باب آن جبه كه آخر به هزار اشرفی از او گرفتند و قدری از آن را به او دادند كه از آن معجزه ظاهر شد و آخر در میان كفنش گذاشت. [7] .

و برای تنبیه مومنین این مقدار از اخبار كافی است. و نیز می گوییم: بذل اموال به طایفه روضه خوانان از افضل اقسام انفاقاتی است كه به جهت حضرت سیدالشهداء علیه السلام ممدوح و مرغوب است كردن آن و برای آن ثواب عظیم وعده فرمودند. [8] .


شیخ طریحی رحمه الله در كتاب «مجمع البحرین» روایت كرده كه: جناب موسی علیه السلام در مناجات خود عرض كرد خداوندا! برای چه تفضیل دادی امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بر سایر امتان؟ پس خدای تعالی فرمود: ایشان را تفصیل دادم به جهت ده خصلت. موسی عرض كرد آن ده خصلت كدام است كه آنها عمل می كنند به آن، تا امر كنم بنی اسرائیل را كه بجای آرند آنها را؟ پس خداوند تبارك و تعالی فرمودند: نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و جمعه و جماعت و قرآن و علم و عاشورا. موسی عرض كرد ای پروردگار من عاشورا چیست؟ فرمود: گریه كردن و تباكی نمودن بر سبط صلی الله علیه و آله و سلم و مرثیه خوانی و عزاداری بر مصیبت فرزند مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم. ای موسی هیچ بندگان من نیست در آن زمان كه بگرید و تباكی كند یا تعزیه داری نماید بر فرزند مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم مگر آن كه بهشت برای او خواهد بود كه در آن همیشه باشد. و ما من عبد انفق فی محبة ابن بنت نبیه طعاما و غیر ذالك درهما الا و باركت له فی دار الدنیا الدرهم بسبعین درهما و كان معافا فی الجنة و غفرت له ذنوبة و هیچ بنده نباشد كه صرف كند در دوستی پسر دختر پیغمبر خود به جهت طعام یا غیر طعام یا غیر آن یك درهمی، مگر آن كه بركت دهم برای


او در دار دنیا به هر درهمی، هفتاد درهم و با عافیت در بهشت خواهد بود و گناهانش را بیامرزم [9] .

و چون بنا بر اختصار است در این شرط به همین قدر اكتفا نمودیم.



[1] مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، تصحيح دانش آشتياني - رسولي محلاتي، ج 4، ص 319.

[2] همان، ج 4، ص 66.

[3] الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندي، تحقيق موسسه الامام المهدي، جزء اول، ص 267، قم، موسسة الامام المهدي، طبع اول، 1409 ق؛ بحارالانوار، مجلسي، ج 46، ص 141، حديث 22؛ عوالم، ج 18، ص 199، حديث 2، و ص 286، حديث 3.اين قصه در كتابهاي ديگر نيز آمده است رك: احقاق الحق، ج 12، ص 136 و 149، ج 19، ص 446 - 442.

[4] اختيار معرفةالرجال معروف به رجال كشي، شيخ طوسي، تصحيح حسن مصطفوي، جزء دوم، ص 129.

[5] الاختصاص، شيخ مفيد، تحقيق علي اكبر غفاري، ص 272، قم، جامعه، مدرسين، افست ضمن مصنفات شيخ مفيد، ج 12، چاپ اول، 1413 ق.

[6] عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق،تحقيق شيخ حسين اعلمي، ج 1، ص 153 و در ص 295 - 294 داستان مفصل آن را ذكر كرده است و آنچه از هديه نقل شده 100 دينار رضويه با يك جبه خز و پيراهن است. و جريان دزدي بين راه و فروختن جبه نيز نقل شده است. آنچه محدث نوري در آخر آورده است كه از باقيمانده جبه معجزه اي ظاهر شده در همين روايت دوم عيون اخبار الرضا آمده كه از ابراهيم بن هاشم روايت شده است.

[7] قسمتي از اين داستان كه حضرت به او جبه خزي داد و او تقاضاي پيراهني از جامگان آن حضرت را نمود و حضرت هر دو را به او داد و جبه را در قم به هزار دينار از او خريدند، در ارشاد شيخ مفيد، تحقيق موسسه آل البيت، جزء دوم، ص 263 نقل شده است. رك ايضا: رجال كشي، شيخ طوسي، ص 504؛ اعلام الوري، طبرسي، ص 302. در نقل ارشاد و كشي و اعلام الوري سخني از همراهي ابراهيم بن عباس نيست و اين كه آن را در كفنش گذاشت نيز نيامده است. در اعلام الوري جريان به تفضيل ذكر شده و معجزه اين هديه نيز آمده است. در بحارالانوار، ج 49، ص 147 به نقل از ارشاد آمده است و در ص 238 به نقل از امالي شيخ جريان جبه خز و انگشتر عقيق ذكر شده است و اين كه فرمود: آن را حفظ كن كه من هزار شب، هر شب هزار ركعت نماز در آن كردم و در آن هزار ختم قرآن نمودم.

[8] آنچه در سيره معصومين عليهم السلام ديده شده، توجه به شاعران و مديحه سرايان بوده است كه گاهي همراه با مقدار بسيار زيادي از هدايا همراه بوده است و برخي را مؤلف بزرگوار نقل فرموده و هنوز نمونه بسيار دارد. اما علت اين توجه چه بوده است؟ اندكي قابل تامل است، زيرا كمتر در تاريخ ديده شده است معصومين به يك محدث، يك عالم، يك حكيم و يا... چنين توجه مالي داشته باشند! شايد يك دليل آن اين باشد كه زبان شعر، زباني موثر است كه در ميان عموم مردم بيش از ديگر زبانها رواج مي يابد و تاثير مي گذارد. توجه ويژه ائمه عليهم السلام به آنان براي آن بوده كه اين هنر را در خدمت دين نگاه دارند. و عنايت ويژه مالي آنان شايد به آن دليل باشد كه از زمانهاي دور، شعرا براي صله، شعر مي سرودند و مبالغ هنگفتي دريافت مي كردند و اين عمل ميان حكام مرسوم بوده است. و بسياري از شاعران انگيزه اي مادي داشتند و اين عمل براي تشويق ديگر شاعران نيز موثر بوده است. گذشته از اين كه زبان شعر چنان كه در مقام مدح بسيار موثر است، در مقام ذم و هجو نيز كار آمد است و با توجه به زمينه مادي بسياري از شاعران، چنين عنايت ويژه مالي مي توانسته در جذب برخي از آنها موثر باشد كه هنر خويش را در هجو به كار نگيرند. و هر دو نوع آن در زمان ائمه و پيامبر عليهم السلام در ميان شعراء مرسوم بوده است. بنابراين استفاده از اين نوع روايات و تسري دادن آن به همه مواردي كه امروزه مرسوم است، اندكي مشكل و تكلف آميز است؛ زيرا چنين سؤالي همواره مطرح است كه مگر محدثان و راويان، خدمتي بيش از شاعران به اسلام نكرده اند؟ مگر همين ها نبودند كه با القاء حديث ميان مردم، عملا به موعظه و زنده نگاه داشتن دين پرداختند؟ پس چرا جنين مورد عنايت مالي قرار نمي گرفتند! تشويق و ترغيب و تعريف از آنها زياد در احاديث آمده است، ولي اين كه در قبال اين اعمال به آنها كمك مالي شده باشد، كمتر ديده مي شود! البته صرف كمك مردم به هر كاري كه در مسير ترويج دين و گسترش فرهنگ تشيع باشد، مقبول و خداپسندانه است و بالاخص اگر در مسير احياء نام و ارزشهاي متعالي ائمه معصومين عليهم السلام باشد؛ ولي اين گونه كمكها نبايد به گونه اي هدايت شود كه عملا آلوده سازي يك فرهنگ پايدار و معنوي را به دنبال داشته باشد. مرحوم محدث قمي در نهايت جلد اول كتاب شريف منتهي الامال پس از آن كه اهل منبر را به نصايح و مواعظي مهم تنبه مي دهد، به احوال مستمعان و صاحبان مجالس پرداخته و از آنان مي خواهد كه در مقام تكريم و عطا به روضه خوانان كوتاهي نكنند و پس از ذكر رواياتي كه در باب بخشش و عطاي ائمه به شعراء آمده است مي گويد «و از اين قيبل قضايا بسيار است و اين مقدار تطويل به جهت تنبيه نفوس ناقصه بعضي از صاحبان مجلس تعزيه حضرت سيدالشهداء عليه السلام است كه در ايامي كه اقامه مجلس تعزيه مي كنند چه اندازه توهين و تخفيف مي كنند سلسله جليله اهل ذكر و مرثيه را و گمان مي كنند به جهت آن وجه جزئي كه بعد از مدت مديدي به جان كندن مي دهند، جان روضه خوان را خريده و طوق عبوديت بر گردن او افكنده اند و چه بسياري اوامر و نواهي مي كنند و توقعات بيجا از او دارند. به علاوه خرابيها و مفاسد ديگر از براي ايشان است كه بسيار است و به اين جزئي ها اصلاح نخواهد شد.» آنچه در كلام اين محدث بزرگوار آمده و بسياري ديگر، امروز نيز كماكان ديده مي شود. بسياري از صاحبان مجالس مردمي عوام اند. دريافت وجه از آنان، غير از دريافت وجه از شخصيتهايي همچون ائمه و يا بزرگان دين است. تصور آنان اين است كه روضه خواني نيز همانند ديگر كسب و كارهاست كه در مقابل پولي كه مي دهد از فروشنده متاعي با خصوصيات ويژه مي طلبد؛ بنابراين به چانه زني و يا توقعات خاص مي پردازد! تحقيري كه از اين باب صورت مي گيرد براي هيچكس قابل تحمل نيست جز اين كه برخي عادت كرده اند!! رفع اين اشكال به آن است كه گويندگان و روضه خوانان خود را از معركه ارتزاق خارج كنند و اجازه ندهند ارزش عملشان كمتر از يك پاكت سيگار جلوه كند! و تصور عمومي آن شود كه اينها نيز همانند بسياري از كاسبان، عرضه كننده كالايند و اين عمل را براي روزي خويش پيشه كرده اند! بيش از اين سخن در اين باب گفتن رنجش آور و كينه برانگيز خواهد شد.

[9] مجمع البحرين، ماده عاشورا، ص 270.